بَر سَر کوه فریاد میزَنم که تورو دوست دارم آرام و قرار نَدارم اگر سَر بَر شانه هایت بگذارم .. این عاشِق ز دوری تو هَر شب مینالد آخر تو چه میدانی که چقَدر زود به زود میشود بی تابت فقط گذَشتِ روزگار عِشق مَن را ثابت خواهَد کرد قَسم به چشمانت که من دَر ذِهن هَم به تو خیانَت نکردم مینویسَد با جان و دِل ز وَصف تو میدانی که دِلگیر از تو هَمش به یاد تو .. ️